آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

دخملی و مسافرت

یه چند روزی دخملی رو برداشتیم و با ماماجی رفتیم کیش مسافرت. هوا حسابی گرم بود و خرید عالی. کلی برای دخملی خرید کردیم. بهش حسابی خوش گذشت آخه کلا عاشق هتل و سفرهاییه که میریم هتل. موقع برگشت میگفت خداحافظ هتل خداحافظ کیش بازم میایم. خیلی کیش رو دوست داره. فکر کنم به خاطر خریداشه. موقع رفت هم رفت تو کابین خلبان و یه چند کلمه ای باهاش انگلیسی صحبت کرد. من خیلی خوشحال شدم که فلبداهه متوجه صحبت خلبان شد و سریع پاسخ مناسب رو گفت. خدا رو شکر که زحماتم داره جواب میده. ...
30 بهمن 1393

نوشته ای برای دخملی مامان

بچه ای از مادرش پرسید: اگر بهشت حق توست چرا در دستانت نیست و زیر پایت قرار دارد؟ مادر جواب داد: آن را زمین گذاشته ام تا تو را در آغوش بگیرم. توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتما   اگر خالص شوی با او صدایت میکند حتما   اگر بیهوده رنجیدی از این دنیای بی رحمی به درگاهش قناعت کن عنایت میکند حتما   دلت درمانده میمیرد اگر غافل شوی از او به هر وقتی صدایش کن حمایت میکند حتما   خطا گر میروی گاهی به خلوت توبه کن با او گناهت ساده میبخشد رهایت میکند حتما   به لطفش شک نکن گاهی اگر دنیا حقیر...
23 بهمن 1393

دخملی و رادین

این روزها رادین آنا صدات میکنه. تا از در میای تو، میاد بغلت میکنه و بوست میکنه. کاملا مشخصه که خیلی دوست داره. در همه حال دنبالته فقط بعضی وقتا سر اسباب بازی دعواتون میشه. آخه رادین هر چی دست تو باشه رو میخواد و اگه بهش ندی با یه جیغ بنفش راضیت میکنه و ازت میگیره. وقتی با هم هستین گاهی هم حسودی کودکانه میاد سراغت و تا رادین بغل منه میای و میگی منم بغل کن. یه مدت هم دستت رو تمام مدت میکردی تو دهنت و فکر کنم میخواستی ادای رادین رو دربیاری. که من واقعا کلافه شده بودم و بالاخره با کلی زحمت از سرت افتاد. خدا رو شکر که یه همبازی داری و از تنهایی در اومدی. خدا حفظتون کنه انشااله. ...
22 بهمن 1393

دخملی و خرید عید

دیروز بالاخره کفش عیدت رو هم خریدیم. راحت شدم خریدت تکمیل شد. حالا هر جا ژاکت و چلیور خوشگل ببینم برای سال آیندت میخرم. این تقریبا کار هر سال ماست. یه کلمه جالب جدید میگی که ما با شنیدنش کلی خندیدیم. رفتی به بابایی گفتی یه جو (جوک) بگو بخندیم. از دست تو وروجک این روزها حسابی با رادین بازی میکنین و گاهی با هم درگیر هم میشید. رادین با دیدن تو کلی ذوق میکنه و میدوئه بغلت. این صحنه خیلی دیدنیه و همه رو متعجب میکنه. ...
15 بهمن 1393

دخملی و تولد یکسالگی رادین

دیشب تولد رادین بود. ما رفتیم کیکش رو تحویل گرفتیم و بردیم که تو مسیر آرینا یه انگشت هم بهش زد. خیلی خوش گذشت. آرینا کلی رقصید و شادی کرد. آخرشم با رادین و هدیه هاش حسابی بازی کردن و جشن گرفتن. واقعا مودب و متین بودی مثل همیشه. عکساشم سعی میکنم برات بزارم. انشااله تولد 120 سالگی هر دوتون. ...
3 بهمن 1393
1